اپوزیسیون ِ فدایی



این جمله که صدام هم فدایی داشت و هم اپوزیسیون را در هنگامه آغاز جنگ امریکا با صدام‌حسین از تحلیل‌گران حکومت رو به سرنگونی عراق شنیدم .

آنجا اولین بار بود که به قدرت نفت و کلا منابع زیرزمینی بخصوص در کشورهای عقب افتاده پی‌بردم . در کشورهای نفت‌خیزی که جهان سومی بودن تنها رمز بقای حکومت‌هایشان است همچون کشورهای خاورمیانه یا نیجریه و امثال آنها ، چهارچوب سیاست مردم‌نمایشان ، داشتن دو گروه به ظاهر درگیر در عرصه سیاسی است که باعث تخلیه فشار روانی و هیجانی مردم از بابت گرفتار بودن در دیکتاتوری از یک سو و نمایش دموکراسی نیم‌بند در سوی بین‌المللی می‌شود، در حالی که گرداننده‌ی صحنه همواره یکی است و اوست که مهره‌ها را می‌چیند.

دو گروه، که یکی می‌شود اپوزیسیون – از نوع حکومت ساخته- و دیگری فدایی یا موافق. که البته اپوریسیون‌های واقعی یا کشته شده‌اند یا مرده‌اند و یا در زندان در انتظار مرگند چرا که همین اپوزیسیون‌های توخالی حکومتی هم گهگاهی موجب خیزش مردمی می‌شوند و برای کنترل مردم باید از نیروهایی استفاده کرد که در مواقع خطر با رهبری نادرست مردم موجبات دلسردی و ناامیدی و درنهایت شکست مردم شوند.

در این چهارچوب سیاسی‌ای که من از ایران می‌بینم ، رفسنجانی و مشایی( بخوانید اصلاح‌طلبان فردا) و اصلاح‌طلبان حکومتی و اطرافیان را در دسته اپوزیسیون حکومت ساخته دسته بندی می‌کنم.
در واقع این دسته متعلق به کسانی است که حرفهای آزادی را می‌زنند ولی در عمل تنها موجبات خفقان را مهیا می‌کنند.
حرف از رفاه می‌زنند اما در عمل حکومت مرفه می‌شود.
حرف از انتخابات آزاد می زنند و خود در انتخابات از پیش تعیین‌شده شرکت می‌کنند.

همواره و همواره سخنشان حفظ وضعیت موجود است . برهم نخوردن چیدمان فعلی ست که تنها حاکم مطلق از آن نفع می‌برد اما نفعی برای مردم ندارد.

در واقع اینان همان فداییانی هستند که زبان تملق‌شان با دیگران متفاوت است و در اصل و ریشه با آنان یکی‌اند.

بیان دیدگاه